جدول جو
جدول جو

معنی قدم صدق - جستجوی لغت در جدول جو

قدم صدق
(قَ دَ مِ صِ)
پی و اثر صدق. (منتهی الارب) (آنندراج). کردار نیک پیش فرستاده، منزلتی بزرگوار. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 78)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدم زدن
تصویر قدم زدن
راه رفتن و گردش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
کنایه از راه رفتن. (آنندراج). آهسته راه رفتن نه برای کاری بلکه تنها برای گشتن. راه رفتن که قصدی در آن جز خود راه رفتن نباشد:
مردیم یک نگاه به پرسش قدم نزد
صد جان فدای چشم تو خوش بی مروت است.
ظهوری (از آنندراج).
خضر پنداری قدم زد در همه روی زمین
یا مسیحا در دماغ خاک بادی در دمید.
امیرخسرو (از آنندراج).
- قدم برون زدن از خود، خارج شدن از خود. خودی را ترک گفتن. ترک خودی کردن:
سعدی ز خودبرون شو گر مرد راه عشقی
کان کس رسید در وی کز خود قدم برون زد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قدم زدن
تصویر قدم زدن
راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار